آنها که دوران کودکی و نوجوانی‎شان مصادف بود با سالهای آغازین دهه چهل و یا دو دهه بعد از آن، کتابهای طلایی را به‎خوبی به یاد دارند و احتمالا خاطره دمخور بودن با این کتابهای دوست داشتنی و جذاب، حالا جزو یادبود‎های نوستالژیک آنها از روزگار کودکی‌شان به حساب می‎آید. کتابهایی که بالای جلد همه‎ی آنها نواری طلایی بود و طرح دایره‎ای که نام کتاب درآن حک می‎شد؛ صفحه آخر و پشت جلد آن نیز دو کودک در حال کتابخواندن داشت. دختربچه‎ای نشسته روی صندلی، دربالای صفحه و پسربچه‎ای نیز در پایین صفحه. کتاب را که ورق می‎زدی صفحه اول تصویر سه بچه بود که همیشه در حال آویختن پرده‎ای بودند! به مانند پرده سینما شاید، یکی‎شان دختر بچه‎‎ای بود که گوشه پرده را گرفته، و آنطرف تصویر هم دو پسر بودند، یکی دربالای نردبان و در حال محکم کردن پرده و دیگری هم همیشه نردبان را نگاه داشته بود. روی پرده اما هربار نام داستان تازه‎ای نقش می‎بست. این تصویر نقاشی شده، پرده‎ی اول همه‎ی کتابهای طلایی بود… و این شاید برای شما نیز تصویری آشنا باشد که آن را بارها در دوره کودکی دیده‎ و دوره کرده اید، اگر اینطور نیست حکایتش را بخوانید که خواندنی‎ست

همنسلان ما که  کودکی و نوجوانی خود را در میانه دهه شصت گذرانده‎اند، یعنی در سال‎های جنگ و سپس موشک‎باران شهرها،  بسیاری تنگنا‎های اقتصادی، اجتماعی و ی را از نزدیک تجربه کردند. روزگاری که نه از برنامه‎های سرگرم‎کننده در رسانه‎ها خبری بود، نه سینما‎ها دارای آن فیلم‎های متنوع سالهای پیش از انقلاب بودند و نه حتی نشریات حضوری پررنگ بروی پیشخوان دکه رومه فروشی‎ها داشتند. در این ایام بچه‎ها بودند یک هفته نامه کیهان بچه‎ها» که با وجود بی‎رمقی مخاطبان فراوان داشت و یکسری کتابهای قصه برای کودکان و نوجوانان که اغلب شرح زندگی پیامبران، ائمه و یاران آنها بودند، کتابهایی کهنه به تنهایی توان پاسخگویی به نیاز بازار کتاب کودک را داشتند و نه از کیفیت قابل قبولی در متن، طراحی جلد و تصویرسازی‎های داخلی برخوردار بودند و نه حتی از کیفیت چاپ و کاغذ خوبی بهره می‎بردند

درچنین اوضاع و احوالی دور از انتظار نبود که بسیاری از کودکان اهل کتاب، دمخور همان کتابهایی باشند که یکی دو دهه پیش از آن چاپ شده بودند و هنوز در دسترس. کتابهایی که در دست دوم فروشی‎ها به وفور یافت می‎شدند و تغییر و تحولات سالهای انقلاب و تخلیه انبار برخی کتابفروشیها یا ناشران هم در این زمینه بی‎تاثیر نبود و البته در بسیاری خانواده‎ها نیز هنوز این کتابها که خیلی از عمر آنها نمی‎گذشت، مستهلک نشده و دست به دست می‎شد. به این ترتیب و در این میان، همنسلان ما از این شانس برخوردار شدند که از بقایای کتابهایی که تولیدات یکی از طلاییترین دوران نشر کتاب کودک (و چه بسا کل حوزه نشر) در ایران بهرمند شوند. دورانی که با وجود همه پیشرفت‎های کنونی تکنولوژی چاپ هنوز به ندرت ناشرانی یافت می‎شوند که آثاری در سطح کیفی مشابه آن ارایه کنند. این سالها طلایی ثمره تلاش مردی به نام عبدالرحیم جعفری بود که در سال  ۱۳۲۸ انتشارات خود را پایه‎گذاری کرد و تکانی بزرگ به صنعت نشر ایران داد و از این سبب علاوه بر پیشرفت‎های این حوزه دین بزرگی برگردن فرهنگ، ادبیات و یا خوراک فرهیخته‎ترین مردم این دیار یعنی کتاب، دارد که پرداختن به آن مجالی دیگر را می طلبد

جعفری در مدت سه دهه‎ای که مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر» را در اختیار داشت، آن را به بزرگترین سازمان انتشاراتی کشور بدل ساخت که به چندین نشر زیر مجموعه تقسیم می‎شد: امیرکبیر، جیبی(فرانکلین)، پرستو، سیمرغ، کتابهای طلایی و…

اما در هیاهو و آشفتگی‎های سالهای آغازین انقلاب، به پاس همه ‎این خدمات، مؤسسه امیرکبیر مصادره شد تا با مدیریت دولتی، در طول سه دهه نزول تنها به سایه‎ای از آن امیرکبیر سابق بدل شود که  باوجود تلاش‎های برخی مدیران دلسوزتر امکان دمیده شدن روحی تازه در کالبد این سازمان در حال احتضار وجود نداشته باشد. یادگارهای پرشمار این بزرگ مرد، با وجود اینکه سه دهه از زمان آخرین تولیدات او در حوزه نشر می‎گذرد، انقدر فراوان است که محال است به کتابخانه اهل فرهنگ و سواد این دیار قدم بگذارید و بخشی از ارزندهترین کتابهای آن‎ها حاصل دسترنج جعفری در آن سالها نباشد.

بگذریم همه این‎ها  گفته شد تا برسیم به سری کتابهای طلایی که در سالهای میانی دهه شصت، ته مانده آن از سالهای قبل، همدم ساعاتهایی طولانی در اوغات فراغت ما بودند. کتابهایی که با آنها قدم به دنیای رنگین قصه‎ها می‎گذاشتیم، همراه قهرمانانشان ماجراها و حوادث پر هیجان یا پند آموزی را شت سر می‎گذاشتیم. قصه‎هایی که هنوز رد آنها در ذهن و خاطر ما محو نشده‎اند و همچون خاطراتی شیرین از آنها سالها به یاد می‎آوریم، همچنان که چندین نسل پیش از ما نیز در این خاطرات سهیم بودند.

سری کتابهای طلایی از نظر سرو شکل، طراحی روی جلد، جذابیت‎های بسیاری برای بچه‎ها داشت، روی جلد اغلب این کتابها را نقاشی‎های رنگی بسیار زیبایی تشکیل می‎داد. در لابلای متن داستان نیز چند موقعیت به صورت نقاشی شده(سیاه و سفید)، چاپ شده بود که در محکم‎تر  شدن ارتباط خواننده‎ی کم سن و سال کتاب، با داستان و حال و هوای آن نقش تعیین کننده‎ای داشت، چرا که تجسمی عینی از شخصیت‎ها، فضا و مکان را نیز در اختیارش می‎گذاشت تا در طول داستان، آنها را بدین شمایل در ذهن مجسم کند. وجالب اینکه نگارنده پس از همه ی این سالها و با وجود دیدن فیلم دن‎کیشوت و یا خواندن کتاب آن، هنوز که هنوز است هروقت اسم دن‎کیشوت و دیگر شخصیت‎های این رمان را می‎شنوم، به همان شکل که در کتابهای طلایی نقاشی شده بود در ذهن مجسم می کنم.

انتخاب لگویی ثابت که در ذهن مخاطبان به سرعت جا افتاده و حک می‎شود، تنوع عناوین، جذابیت مضامین و البته چاپ بسیار خوب آن در آن زمان که حتی از بسیاری تولیدات امروزی نیز (با وجود تمام پیشرفت‎های تکنولوژیک) بهتر به نظر می‎رسد؛ این مجموعه را حاصل کاری به تمام معنا حرفه‎ای در زمان خود به نمایش می‎گذارد. رویکردی که حتی امروز نیز  به ندرت در میان ناشران شاهد آن هستیم. بی‎شک این حرفه‎ای‎گری در کار، کیفیت بالا تولیدات و پیشگام بودن در حوزه نشر؛ که در همه سازمانهای مرتبط به امیرکبیر شاهد بودیم حاصل بکارگرفتن چهره‎هایی مستعد و توانمند این حوزه از نویسندگان، مترجمان و حتی ویراستاران بود.

انتشار  یکسری کتابهای ترجمه‎ای برای کودکان و نوجوانان را که بعدا به علت نام ناشر آن  یعنی سازمان کتابهای طلایی» وابسته به مؤسسه امیرکبیر، به کتابهای طلایی نیز معروف شد (البته استفاده از رنگ غالب طلایی در یونیفرم ثابت این کتابها نیز در این زمینه بی‎تاثیر نبود)، از ابتدای دهه چهل آغاز شد. اولین کتاب از این مجموعه اردک سحر آمیز» نام داشت که مجموعه چهار داستان کوتاه بود ( گربه چکمه‎پوش، سفید برفی و هفت کوتوله و مارو لاک‎پشت) به سال ۱۳۴۲ منتشر شد. مترجم کتاب محمد رضا جعفری که بعدها ترجمه تعداد زیادی از این کتابها را بر عهده گرفت در مقدمه‎ای کوتاه اشاره به انتخاب این داستانها از میان داستانها و حکایت‎های خارجی کرده که بعید نیست نمونه‎های مابه در ادبیات فارسی هم داشته باشند. و در آخر نیز عنوان می‎کند که ترجمه‎اش تحت اللفظی نیست و سعی کرده مطابق ذوق بچه‎های ایرانی اندکی تغییر داده و ساده کند.

جالب اینکه روی جلد این کتابها، دریکی از اولین نمونه‎ها در حوزه نشر کتاب، هر کتاب دارای شماره ردیفی بود که این شماره‎ها و انتشار کتاب در قالب یک‎سری نقش تاثیرگذاری در خریداری و آرشیو کردن آنها  در میان مخاطبان آن سالها داشت. انتشار این کتابها که در نهایت به قریب هشتاد عنوان رسید تا نیمه دوم دهه چهل ادامه داشت و استقبال از نها باعث شد که تا میانه دهه پنجاه نیز مرتبا تجدید چاپ شوند. عناوین کتابها به گونه‎ای‎ست که در میان آنها هم آثاری برای مخاطبان کودک و هم مخاطبان نوجوان می‎توان یافت. تنوع این مجموعه به گونه‎ای‎ست که در آنها هم شاهد کتابهایی هستیم که حاصل ترجمه‎ و بازنویسی حکایت‎ها و داستان‎های کودکانه‎ هستند(پشه بینی دراز، گنجشک زبان بریده) و یا داستانهای اساطیری و فلکلوریک (اولیس و غول یک چشم، سندبادبحری، جک غول‎کش) و هم داستانهای نام آشنای نوجوانان که خاصه و ساده شده‎اند(هایدی، امیل و کاراگاهان،  شاهزاده و گدا) و یا آثار کلاسیک بزرگ ادبیات که آنها هم خلاصه و ساده شده‎اند(آیوانهو، دن کیشوت، دیوید کاپرفیلد) و نهایتا نمونه‎هایی انگشت‎شمار از فرهنگ و ادبیات خودمان(امیر ارسلان نامدار، ملا نصرالدین).

مترجمان مختلفی در این مجموعه همکاری داشتند که ناشر در این زمینه از برخی چهره‎های جوانی استفاده کرده بود که در سالهای بعد به نام‎هایی معتبر در حوزه ترجمه بدل شدند، نظیر ابراهیم یونسی، ایرج قریب، حسن پستا، محمد رضا جعفری و… هرچند که برخی از این مترجمان نیز ترجیح داده‎ بودند از نام مستعار استفاده کنند. مجموعه کتابهای طلایی دربرگیرنده آثاری بود اغلب جذاب، که بارها می‎شد آنها را خواند و درمیان آنها هر سن و هرسلیقه‎ای کتابهایی خورند خود می یافت. چه بسا بسیاری از بچه‎های این نسل‎ها ازطریق همین کتابها برای اولین بار با نام‎های برگ حوزه ادبیات آشنا شدند و اولین جرقه‎های میل اشتیاق آنان برای کتابخوانی زده شد. و جالب این که اکثریت قریب به اتفاق کتابهای طلایی از نثری بسیار پاکیزه برخوردارند، که در عین سادگی، نشان از تبحر مترجمان، نویسندگان و ویراستاران این مجموعه دارد. واقعیتی که در همه کارهای منتشر شده توسط امیرکبیر آن زمان می‎توان دید. چرا که این ناشر بود که برای اولین‎بار رویکردی حرفه‎ای به کیفیت ترجمه و به ویژه کار ویرایش از خود نشان داد.

شاید امروز نتوان به راحتی کتابهای طلایی را حتی در کهنه‎کتاب‎فروشان خیابان انقلاب پیدا کرد، اما خاطره‎ی شیرین و طلایی‎رنگ آن با ما که در دوره کودکی با آنها زندگی کردیم در اذهانمان باقی مانده.

اضافات:

راستی چرا امیر کبیر، حتی در این شکل بیمار دولتی‎اش فکری به حال این کتابها نمی‎کند تا دوباره به زیور چاپ آراسته شوند؟ کتابهایی که هنوز وقتی انها را ورق می‎زنی کهنه نشده‎اند و چه بسا تازگی و طراوت آنها به مراتب بیش از بسیاری تولیدات کتاب کودک امروز احساس می‎شود.

برگرفته از سایت مد و مه

مجموعه کامل کتابهای طلایی را از اینجا دانلود کنید

https://sybiran.com


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها